...



سلام نارنجی

دلم برات تنگ‌ شده نارنجی. حالم خوب نیست نارنجی. دارم غرق میشیم نارنجی .

میدونی خیلی زرنگ بودی، چیز هایی رو انتخاب کردی که باهاشون به یادمون بمونی، که همه جا هستندمیخواستی هیچوقت فراموش نشی. به هر حال نمیشدی، چون تو بودی که نارنجی رو نارنجی کردی.

تو بودی که زیر بارون مینشستی و پاهاتو تو شکمت جمع میکردی و حرف های قشنگ میزدی. یادش بخیر چقدر پارسال منتظر بارون بودم چون میخواستم زیر بارون راه برم و تو هم بازم کنارم باشی.

تو بودی که به فکر همه بودی

و به قول صبا فقط تو بودی که انسان بودی

به هر حال. سلام برسون و از طرف من پارسا رو ببوس.

دوست دارم نارنجی و دلم برات تنگ شده نارنجی


_محل دفنم را انتخاب کردم.

_کجا؟

_از این جا خیلی دور نیست. روی یک تپه، زیر یک درخت و مشرف به دریاچه. مکانی آرام. جایی خوب برای فکر کردن.

_قصد دارید آنجا فکر کنید؟

_ قصد دارم آنجا مرده باشم به دیدارم میایی؟

_دیدار؟

_فقط بیا و با من حرف بزن. سه شنبه ها بیا. تو همیشه سه شنبه میایی.

_ما مردمان سه شنبه هستیم

_خیلی خب .مردمان سه شنبه. پس برای گفتگو میایی؟.به من نکاه کن.سر خاکم میایی؟ به من از مشکلاتت میگویی؟

_مشکلاتم؟

_بله

_و شما جوابم را میدهید؟

هر آنچه بتوانم به تو میدهم. همیشه این کار را نکرده ام؟

_دیگر مثل قبل نخواهد بود دیگر صدای حرف زدنتان را نخواهم شنید.

_آه.حرف زدن.

چشمانش را میبندد و یک لبخند میزند

_ من یک راه حل دارم. بعد از اینکه من مردم. تو حرف بزن من گوش میدهم:)

سه شنبه ها با موری

میچ آلبوم


بعضی وقتا که دارم فکر میکنم، خیلی عادی بدون هیچ شرایط خاصی، چیز های کاملا بدیهی خیلی خیلی عجیب میشم برام در حالی که اصلا نمیتونم درکشون کنم. مثلا اینکه من یه اسم دارم که صاحب اون اسمم. ان هر بار که بهم یاد آوری میشه مثل یه تلنگر مور مورم میکنه نمیدونم چرا ولی واقعا حس خوبی داره وقتی یه چیز خیلی خیلی عادی تو زندگیت یه دفعه اینقدر مورد توجه قرار میگیره. امروز به این فکر میکردم که ما ها بچه دار میشیم چرا بچه هامون رو پیش خودمون نگه میداریم؟ نباید ولشون کنیم بزرگ شن؟ اصلا چرا چیزی به اسم خونواده وجود داره؟ چرا باهم زندگی میکنیم با خونوادمون؟ چه حسی داره چن تا بچه داشته بازی که حس مالکیت داشتی باشی نسبت بهشون و سر بارت باشن و مسئول باشی نسبت بهشون؟

یه دفعه خیلی عجیب شد برا ولی یه چیزی حالمو خیلی خوب کرد تو این اوضاع احوال:/

اینکه یه نفرو ببینم با کلی مهربونی به کس دیگه ای کمک کنه حتی کوچیک کلی ذوق مرگ میشم:))


سلام نارنجی

دلم برات تنگ‌ شده، حالم خوب نیست، دارم غرق میشیم نارنجی

میدونی خیلی بد بودی، چیز هایی رو انتخاب کردی که باهاشون به یادم بمونی، که همه جا هستندمیخواستی هیچوقت فراموش نشی. به هر حال نمیشدی، چون تو بودی که نارنجی رو نارنجی کردی.

تو بودی که زیر بارون مینشستی و پاهاتو تو شکمت جمع میکردی و حرف های قشنگ میزدی. یادش بخیر چقدر پارسال منتظر بارون بودم چون میخواستم زیر بارون راه برم و تو هم بازم کنارم باشی.

تو بودی که به فکر همه بودی

به هر حال. سلام برسون و از طرف من پارسا رو ببوس.

دوست دارم نارنجی و دلم برات تنگ شده نارنجی :')


what is this feeling that you seem to be upset like hell that you think that you may never survive this situation, although there is a really powerful and strong feeling inside of you that don't let you cry because you steel have the hope of better life.

Sometimes I think about my future and it's so fantastic and sometimes its like it's been rainy for a week and you haven't seen sun that long that you have forgotten how good it was.

Im just so so worried about what's going to happen for me but there's nothing I can do about it:)


what is this feeling that you seem to be upset like hell that you think that you may never survive this situation, although there is a really powerful and strong feeling inside of you that don't let you cry because you steel have the hope of better life.

Sometimes I think about my future and it's so fantastic and sometimes its like it's been rainy for a week and you haven't seen sun that long that you have forgotten how good it was.

just out of my mind


سلام نارنجی

دلم برات تنگ‌ شده، حالم خوب نیست، دارم غرق میشیم نارنجی

میدونی خیلی بد بودی، چیز هایی رو انتخاب کردی که باهاشون به یادم بمونی، که همه جا هستندمیخواستی هیچوقت فراموش نشی. به هر حال نمیشدی، چون تو بودی که نارنجی رو نارنجی کردی.

تو بودی که زیر بارون مینشستی و پاهاتو تو شکمت جمع میکردی و حرف های قشنگ میزدی. یادش بخیر چقدر پارسال منتظر بارون بودم چون میخواستم زیر بارون راه برم و تو هم بازم کنارم باشی.

تو بودی که به فکر همه بودی

به هر حال.

دوست دارم نارنجی و دلم برات تنگ شده نارنجی :')


 

عملا از هیچ فیلم طنزی در طول زندگیم اونقدر که همه لذت میبرن لذت نبردم بیشتر از اون عذاب دیدم، از اونایی که دوست داری پاشی بری فیلم رو ول کنی ولی برای اینکه نصفه تمومش نکنی میمونی، همین باعث شده  توی زندگیم هیچوقت از جری (تام و جری) و میگ میگ و باگز بانی و.خوشم نیاد، وقتی liar liar رو میدیم متکام رو گاز میزدم.

در کل نمیخواستم به چیز خواصی برسم ولی فیلم های طنز رو در کل دوست ندارم.


آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها